سالها منتظر بودم که یه ستاره بیوفته ومن ارزو کنم که تو یه نیم نگاهی به من بکنی اما حالا میبنم خیلی خود خواه بودم که به خاطر خودم منتظر نابودی یه ستاره بودم می خوام تا جایی که میتونم ستاره بسازم تا موقعی که یه کلبه مشترک تو دلامون باز بشه وتو بیایی وبا نور خودت اسمون دلم رو مهتابی کنی اون وقت همه ستاره ها رو به تو می بخشم